مجتبی سمیعنژاد- خانه حقوق بشر: فاطمه رهنما یکی از زندانی زن سیاسی است که به ۱۰ سال زندان محکوم شده و دوران محکومیت در تبعید خود را در زندان سپیدار اهواز میگذارند. رهنما از تاریخ ۷ مرداد ماه ۱۳۸۸ در منزلش بازداشت شد.
زهرا رهنما خواهر این زندانی در گفتوگو با خانه حقوق بشر در مورد آخرین وضعیت این زندانی که تاکنون به مرخصی نیز نیامده و سومین نوروز را در زندان میگذارند، گفت: «وضعیت ایشان مثل گذشته است و هیچ فرقی نکرده است. خواهرم در زندان سپیدار اهواز است.
اخیرا بار دیگر درخواستی مبنی بر اینکه ایشان را آزاد کنند ارائه دادیم، نامهای را هم که خود ایشان نوشته بودند ضمیمهی آن درخواست کردیم، اما متاسفانه مجددا با آزادی ایشان مخالفت شد. علتی هم که برای ان مسأله کردند گفتند که به خاطر جرم ارتکابیاش است، حالا اینکه جرم ارتکابی خواهرم چه چیزی است، معلوم نیست، اما خب هر چه که هست دلیل مخالفت بود برای آزادی ایشان.»
خواهر رهنما در مورد عدم اعطای مرخصی به خواهرش گفت: «با مرخصیاش هم تاکنون موافقت نشده است. در این اواخر هم اعلام شد که دستور اعطای مرخصی به زندانیانی که در زندان سپیدار اهواز هستند، آمده است به جز آنهایی که جرائم امنیتی دارند. روی این مسأله هم تأکید کردهاند. حالا که عید است من چند ماه پیش که مادر هم فوت کردند و شش ماه در کما بودند هم اجازهی مرخصی برای دیدار با مادر و برای شرکت در مراسم را هم نداده بودند.»
الیاس نادران، نماینده اصولگرای مجلس هشتم و از حامیان دولت احمدینژاد بعد از بازداشت وی در صحن علنی مجلس از فاطمه رهنما به عنوان «معشوقه» شاپور کاظمی برادر زهرا رهنورد یاد کرد. این اتهامات به فاصلهی اندکی بعد از این اظهارات در رسانههای حامی دولت و از جمله سایت «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» نیز منتشر شد.
از جمله آنها نوشتند: در تاریخ ۲۶/۳/۱۳۸۸ آقای شاپور کاظمی برادر خانم زهرا کاظمی مشهور به رهنورد همسر آقای میرحسین موسوی که دارای تابعیت دوگانه ایالات متحده آمریکا است در هنگام شرکت در اغتشاشات و آتش زدن هفت دستگاه موتور سیکلت در میدان ونک تهران به همراه معشوقهاش خانم فاطمه رهنما بازداشت شده است.
زهرا رهنما خواهر این زندانی اما در این خصوص سخنان دیگری گفت: آقای شاپور کاظمی و خواهر من در یک روز بازداشت شدند، آقای کاظمی بعد از چند ماه زندان تبرئه شدند و کاملا آزاد شدند، اما خواهر من همچنان زندانی است. سایتهای دولتی که آن روز خبر زدند در این رابطه بسیار زشت نوشتند، اتهام اخلاقی به خواهر من زدند. نوشتند که ایشان هفت تا موتور آتش زدند و در حین این کار بازداشت شد.
در حالی که همسایههای خواهرم همه شاهد هستند که شب هنگام در خانهاش بازداشت شد و مأموران او را بردند.
آقای کاظمی اگر میخواستند به این نظام ضربه بزنند راههای بهتر از این پیدا میکردند تا بیایند موتور آتش بزنند. جالب اینکه آقای کاظمی در همین پرونده تبرئه شد، اما خواهر من سه سال است زندانی است. همیشه همین است دیگر آنها که بیچارهتر و بیپناهتر هستند، میمانند و قربانی میشوند. خواهر من یک قربانی است.
خواهر این زندانی در خصوص شرایط فاطمه رهنما در زندان گفت: به هر حال زندان، زندان است و جایی خوبی نمیتواند باشد، اما خب چند روز پیش خودش میگفت که من برای چه باید کنار زندانیان دیگری باشم که انواع جرمهای دیگر را دارند.
گرچه میگفت که خیلی از همین زندانیان ممکن است از خیلیها انسانتر و آدمهای بهتری باشند، اما در هر صورت این ظلمی است که در حق ایشان شده است که بدون هیچ دلیل و مدرکی به ده سال زندان محکومش کنند و یک خانم ۵۰ ساله را ۱۰۰۰ کیلومتر از محل زندهگیاش تبعید کنند و بگویند باید آنجا بروی زندان.
مادرش بمیرد، اما امکان مرخصی ندهند. یا خیلی چیزهای دیگر که دیگر آه ما را درآورده است آقا. دیگر ماندهایم که چرا شرایط اینگونه است. این خیلی مایهی تأسف است برای قوهی قضاییه ایران که چنین شرایطی هست. نمیدانم، ماه که بر هر دری میزنیم به در بسته میخوریم و با مخالفت روبرو میشویم.
چرایاش را هم واقعن نمیدانیم، به ویژه در مورد فاطمه که هیچ کاری نکرده است و ارتباطی با هیچ جایی نداشته است. در پروندهی ایشان هیچ مدرکی دال بر وقوع جرم وجود ندارد و اینکه ایشان باید به خاطر یکسری مسائل دیگر در زندان باشد مایهی تأسف است برای قوهی قضاییه ایران.
وی از شرایط سخت ملاقات به خاطر دوری راه نیز سخن گفت: چون مسیر دور و راه طولانی است، هر یک ماه یا دو ماه یکبار با هواپیما مجبوریم تا آنجا برویم. به خاطر طولانی بودن راه هر هفته امکان اینکه سفر کنیم تا اهواز وجود ندارد.
در این مدت هم که خواهرم در زندان بوده، فقط یکبار توانستیم مادرم را اهواز ببریم و ایشان توانستند دخترش را ملاقات کند.
زهرا رهنما از پیگیریهای خود و خانوادهاش در این مدت با “خانه”ی ما سخن گفت و اشاره کرد: ما همهی این شرایط را جزء به جزء توسط وکلا به قوه قضاییه گزارش کردیم و آنها هم میگویند ما به وزارت اطلاعات گزارش میکنیم. ولی هر دفعه بنابر چیزی که خود قوهی قضاییه میگوید وزارت اطلاعات است که با مرخصی فاطمه مخالفت میکند.
به نظر ما آنها باید جواب بدهند، آنها نمیتوانند بیدلیل کسی را بازداشت کنند و به زندان محکومش کنند و هزار کیلومتر از خانه دورش کنند.
رهنما با اشاره به این سختیها که حتا اجازه ندادند خواهرش قبل از فوت مادرش را ببیند، ادامه داد: من نزد معاون آقای دولتآبادی دادستان تهران، آقای کامکار رفتم و به ایشان گفتم که خواهر من چنین وضعیتی دارد و حتا نگذاشتند در مراسم ختم مادرش شرکت کنند. ایشان تعجب کردند و گفتند که چرا چنین کاری کردهاند، اینکه حق هر زندانی است. گفتند که شما یک نامه بنویس و برگه فوت مادر را هم ضمیمهاش کنید.
این یک ماه بعد از فوت مادرم بود که قرار شد اقدام کنند تا دست کم خواهرم بتواند چند روزی را در کنار خانوادهاش باشد. ما همهی اینکارها کردیم، اما متاسفانه هر کاری که میکنیم، هر نامهای که مینویسیم، هر درخواستی که ارائه میدهیم، گم میشود، اصلا معلوم نیست کجا میرود، به هر جایی که مینویسیم، میگویند به فلان جا رفته، از آنجا هم به جای دیگر.
در نهایت هم وقتی پیگیری میکنیم، میفهمیم که اگر آنجا هم پیگیری شده رسیده به دست وزارت اطلاعات و کارشناس پرونده.
حالا خودشان میگویند کارشناس پرونده، خب کارشناس پرونده همان بازجو است دیگر، که همان هم با مرخصی و حقوق یک زندانی مخالفت میکند. این همان چیزی است که خود دادستان تهران آقای دولتآبادی به وکیل ما آقای علیزاده گفتند که کارشناس پرونده با مرخصی مخالفت کرده است.
خانواده رهنما برای پیدا کردن راهی برای آزادی یا مرخصی وی به هر جایی که میتوانستهاند در طول این سه سال مراجعه کردهاند، زهرا رهنما در مورد این پیگیریها به خانه حقوق بشر ایران گفت: ما اخیرا باز به بیت رهبری مراجعه کردیم که خواستیم آنجا یک درخواستی بنویسیم. قبلا هم اینکار را کرده بودیم که در آنجا به ما گفته بودند به قوهی قضاییه باید مراجعه کنیم.
برای قوه قضاییه در جاهای مختلف نامه نوشتیم و مراجعه کردیم، مجتمع قضایی شهید بهشتی، ستاد حقوق بشر قوهی قضاییه، مجتمع قضایی شهید مقدس، یعنی آنچه که شما فکر کنید و هر روزنهای که وجود داشت مراجعه کردیم. اما متاسفانه همیشه به در بسته میخوریم.
به ما میگویند که حکم دیگر صادر شده و شما اگر می خواستید کاری بکنید باید قبل از صدور حکم کاری میکردید و حالا باید منتظر عفو باشید.
یعنی خواهر من حالا باید منتظر باشد که به خاطر کار نکرده او را ببخشند. خیلی جالب است که تا الان سه سال است که زندان است و هفت سال دیگر در زندان بماند تا به خاطر جرم مرتکب نشده آقایان او را مورد عفو قرار دهند.
خواهر فاطمه رهنما با یادآوری این خاطرات از سازمانهای مدافع حقوق بشر کمک خواست و گفت: این خیلی سنگین است. من از سازمانها و ارگانهای حقوق بشری خواهش میکنم اگر میتوانید و دستتان به جایی میرسد کاری برای زندانیها بکنید. به خدا بچههای ما پوسیدند در زندان. آخر برای چی خواهر من سه سال است که در زندان است. به کدام جرم؟
خیلی سخت گذشته به ما، آزار دیدیم، خانوادهی ما در این سه سال از هم پاشید، شوخی که نیست، ما مادرمان را در این جریانات از دست دادیم، مادر من مریض بود، اما این فشار روحی بود که او را از پا درآورد. الان پدر من هشتاد سالش است آقا، من اصلا جرأت نمیکنم شبها با او تماس بگیرم. چون هر بار از من میپرسد که کار دخترم چه شد؟
چرا دخترم در زندان است؟ میپرسد تو که انقدر میری و میآیی چرا دخترم را زندانی کردهاند؟ میگویم پدرجان به خدا هیچ علتی ندارد، اینها هیچ جوابی به ما نمی دهند. من اصلا کسی را موفق نمیشوم ببینم که جواب ام را بدهد. خب من چگونه جواب پدرم را بدهم؟
پدرم که بیشتر از سی سال به جوانهای این مملکت خدمت کرده به عنوان یک دبیر بازنشسته، بسیاری از کسانی که حالا به جایی رسیدهاند به خاطر تلاشهای پدرم بوده است. حالا حقش است که چنین آدمی با این همه خدمت در آستانهی هشتاد سالگی چنین فشار و استرس روحی را تحمل کند؟
آیا حقش است که بچهاش سه سال در زندان باشد؟ ما به دروغ به پدرم گفتهایم که حکمش سه سال است. اگر بگوییم که ده سال زندان دارد که از بین میرود. هر بار میپرسد کی آزاد میشود؟ میگویم پنج شش ما مانده. مجبورم اینطور بگویم.
وی ادامه داد: مجبورم که همهی اینها را تحمل کنم، این همه آزار دیدهایم به خاطر هیچی. من به معاون آقای دولتآبای هم گفتم، یک نفر دیگر میخواست رئیس جمهوری بشود که شد، دو نفر دیگر میخواستند بشوند که نشدند، اما تاوانش را ما داریم پس میدهیم، تاوان رئیس جمهوری شدن دیگران را. برای چی آخر؟ ما می خواهیم بفهمیم که چرا ما باید این زجر را بکشیم؟
زهرا رهنما با اشاره به گزارشهای احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل برای ایران و ناراحتی مقامات ایرانی از گزارشهای او گفت: من در یکی دو روز گذشته در اخبار ایران دیدم که آقای وزیر دادگستری از گزارشهای آٔقای احمد شهید نماینده سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر و زندانیان ناراحت میشود.
اما واقعا چنین شرایطی هست، من خیلی چیزهای دیگر را نمیدانم، اما دارم وضعیت خواهرم را میبینم، به او دارد ظلم میشود به خدا. گناه دارد. فاطمه رهنما یک سابقهی سیاسی داشته مربوط به سال ۱۳۶۱ در زمانی که ۱۹ سال بیشتر سن نداشته است.
آن موقع و در آن سن که سن یک نوجوان است یک هواداری کرده است از سازمان مجاهدین که فقط جرمش هم «هواداری» بوده است. سه سال و چهار ماه تا سال ۱۳۶۵ زندانی کشیده و آمده است بیرون. این موضوع برای چیزی در حدود ۲۶ـ۲۷ سال پیش است، الان این سابقه که برای دو دههی قبل است را دستآویز قرار دادهاند.
رهنما در ادامه به “خانه”ی ما گفت: خواهر من در شرکت آقای شاپور کاظمی برادر زن آقای میرحسین موسی به مدت ۱۵ سال کار میکرده است. نه ربطی به آقای احمدینژاد داشته کارش نه آقای میرحسین موسی و نه ربطی به رئیس جمهوری شدن کسی، ایشان فقط کار میکردهاند.
اما ایشان را بازداشت کردند و به او این اتهام را زدهاند که شما میخواستهای آقای میرحسین موسوی و خانوادهاش را ربط بدهی به سازمان مجاهدین خلق. حالا این اتهام خواهرم است، اما هیچ مدرکی دال بر این موضوع در پرونده نیست. یعنی تمام این افرادی که وابسته به آقای میرحسین موسوی هستند، از جمله آقای شاپور کاظمی هیچکدام این مسأله را قبول نکرده و آن را رد کردهاند.
زهرا رهنما در مورد اتهامات خواهرش بیشتر صحبت کرد و از گرفتن اقرار اجباری در بازجویی از خواهرش سخن گفت: همانطور که گفتم هیچ مدرکی در این پرونده نیست به جز دستنوشتهای که بازجو با قول و وعده و دارو و این چیزها که خود قوهی قضاییه بهتر میداند، از ایشان گرفته که شما به سازمان مجاهدین کمک مالی کردی.
غیر از این هیچ چیز دیگر نیست. خواهر من چندین نامه در همین چند ماه اخیر نوشتند و به دست مسئولین قوه قضاییه رساندهایم. ایشان نوشتهاند که در چه شرایط خاصی این دستنوشته و اعتراف را در زندان و زمان انفرادی نوشتهاند.
خواهرم تمام اتفاقاتی که طول دو ماه انفرادی در زندان بر او گذشته را به صورت جامع در چهار صفحه کاملا توضیح داده است. این نامه روی پرونده در مجتمع قضایی شهید بهشتی الان هست و متأسفانه مسئولین قوهی قضاییه هیچ اقدامی روی این نامه نکردهاند.
رهنما ادامه داد: همهی انگار کورند یا کرند، من فقط یک دلیل میتوانم برای این موضوعات پیدا کنم، آن هم این است که نمیتوانند بیایند و بگویند که این حرفها صحیح است، چرا که اینگونه بازجو و قوه قضاییه و وزارت اطلاعات زیر سوال میرود که چرا کسی را که هیچ کاری نکرده سه است زندانی کردهاند.
خواهر فاطمه رهنما به برگزاری دادگاه و اتهاماتی که آنجا مطرح شد و به صدور حکم انجامید اشاره کرد و گفت: در دادگاه بدوی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب آقای کشاور وکیل خواهرم وقتی میخواست از او در برابر اتهام «محاربه» که قبل از دادگاه مطرح شده بود، دفاع کند، آقای پیرعباسی قاضی دادگاه گفتند که آقا شما نمیخواهد از این اتهام دفاع کنید، خوشبختانه به ایشان این اتهام زده نشده است که در مقابل هم آقای کشاور دفاعی نمیکند. اما بعد که رای دادگاه صادر میشود، دیدیم که خواهرم به اتهام محاربه به ۱۰ سال زندان محکوم شده است.
در حالی که این اتهام تفهیم نشد و خود قاضی به وکیل گفته بود که لازم به دفاع نیست. این هم چیزی است که در قوه قضاییه ایران ممکن است روی دهد. خواهر من میگوید که کل جلسه دادگاه من به ارتباط من و آقای کاظمی گذشت که اتهام اخلاقی بود که هر دو هم از این اتهام تبرئه شدند، اما رای صادر شده چیز دیگر بود.
من خودم بیرون دادگاه ایستاده بودند، وقتی آقای کشاورز و قربانی به عنوان وکیل بیرون آمدند، گفتند که جلسهی خوبی بود و ابراز امیدواری کردند و گفتند با دفاعیات ما قاضی هم قانع شد، اما بعد از این که حکم صادر شد، چیز دیگری بود.
زهرا رهنما در پایان بار دیگر از سازمان و مدافعان حقوق بشر خواست که توجه بیشتری به وضعیت فاطمه رهنما داشته باشند.
0 comments:
Post a Comment