ناصر شريفي-العربیه: همه ساله ايران در ماه فوريه شاهد مراسمى است كه اوج آن حدوداً ده روز طول مى كشد و آن فاصله ى زمانى بازگشت خمينى به ايران تا سيطره ى انقلابيون بر صدا و سيما و اعلام پيروزى انقلاب بهمن 1357 (فوريه 1979) مى باشد.
اما امسال وضع به كلى دگرگون شده است. حتى اگر رسماً در بعضى دواير حكومتى مراسمى برگزار شود، شكاف موجودى كه همين اواخر در بين طرفداران و مخالفان رئيس جمهورى در درون حاكميت يا بازماندگان آن ايجاد شده است، نايى براى هورا كشيدن و رمقى براى شيرينى خوردن و صلوات فرستادن باقى نگذاشته است.
در اين ميان فيلمى مستند با نام "تابستان سبز ايران"، داغ "راى من كجاست" را زنده مى كند. اين فيلم هر چند در جشنواره هاى سينمايى خارج نشان داده مى شود، ولى در شبكه ى اينترنت قابل رؤيت است. لذا بسيارى از افسردگان در ايران را به دوران اميد به موسوى بازمى گرداند.
ايرانيان در حالى امسال به سوى روزهاى انقلاب مى روند، كه براى بسيارى از آنان حتى در درون حكومت روشن شده است كه اگر آخرين انتخابات رياست جمهورى و مراحل بعدى اش بدون آن بگير و ببندها، سركوبها و خونريزيها سپرى مى شد، چه بسا اوضاع بهتر مى شد.
اين فيلم كه تركيبى است از مصاحبه، انيميشن، گزيده ى پيامهاى اينترنتى و ويديوهاى منتشر شده مى باشد، به ماجراى بازگشت احمدى نژاد به كاخ رياست جمهورى و حوادث پس از آن مى پردازد.
فيلم مذكور مى خواهد بگويد كه چگونه سه سال پيش، در تابستان 2009 خيابانها و ميادين شهرهاى بزرگ ايران و بويژه تهران، تظاهرات اعتراض آميز سنگينى را به خود ديد كه به جانبدارى از مير حسين موسوى با نماد سبز به راه افتاد، ولى با حوادثى مثل پايگاه بسيج خيابان آزادى و زندان كهريزك به خاك و خون كشيده شد.
جنبش سبز آن گونه كه اين فيلم نشان مى دهد از اعماق جامعه برخاسته بود و بنيان نظام را تهديد مى كرد، هر چند كه شعارها از "راى من كجاست" شروع شد.
جالب آنكه در اين فيلم مى بينيم نداى شبانه ى"الله اكبر" يكى از راههاى ابراز اعتراض مردم بوده است، و اين يكى از شعارهاى دوران انقلابى بود كه آيت الله خمينى را به وطنش بازگرداند و وظيفه ى بهبود اوضاع را به او سپرد.
جالب تر آنكه اكنون نيز در تداوم همان اعتراضات در منطقه نسبت به خفقان و تك صدايى، فساد ادارى و مالى، شعارهاى بى اساس و عملكرد ويرانگر، مردمى كه در سوريه عليه نظام همدست ايران بپا خاسته اند، نيز، شعار مى دهند: "خدايا خدايا، جز تو كسى نداريم". اين يعنى همان "الله اكبر" ايرانيان در هر دو مرحله ى تاريخ معاصرشان.
فيلم "تابستان سبز ايران" در حالى به نمايش گذاشته مى شود كه مردم ايران سى و سه سال بعد از بهمن 57 با تحريم بانك مركزى شان، محدوديت خريد نفتشان و ممنوعيت مسافرت بعضى از مقاماتشان مواجه اند. انقلاب پس از 33 سال، حكومت دلخواه خود را جايگزين هيجانات و تلاطمات نكرده است. جناحهاى عمده اى از حاكميت بيرون رفته اند و كسانى نيز در درون آن سر ناسازگارى دارند و با خطر حذف از گردونه ى انتخابات مجلس مواجهند.
اين فيلم در زمانى كه بعضى ها به فكر افتاده اند كه انتخابات مساله ساز رياست جمهورى را حذف كنند، چهره هايى همچون خانم شيرين عبادى برنده ى جايزه ى صلح نوبل، محسن كديور از شاگردان منتظرى و خانم شادى صدر (حقوقدان) را نشان مى دهد كه به علل نابسامانى ديگرى اشاره مى كنند.
بيش از سه دهه است كه شاه رفته و امريكا نفوذش را در ايران از دست داده است. لذا ديگر نمى توان تقصيرها را به گردن شاه و امريكا انداخت. اكنون موسوى و كروبى و بسيارى از چهره هاى مهم حاكميت تا افول اصلاحات در حبس و حصر اند. پس نمى توان از وحدت ملى در ايران سخت گفت.
اگر نسلهاى پيش، وعده هاى داده شده را فراموش كرده و يا با خود به گور برده اند، جوانان و نوجوانانى كه "جنبش سبز" را ديده اند و از آرزوها و خواسته هاى خويش آگاهند، با ديدن اين فيلم داغشان تازه مى شود.
در اين فيلم مى بينيم دخترى كه به دليل مشاركت در تظاهرات، أن هم تظاهراتى كه قانون اساسى كشورش به وى اجازه داده است، به زندان افتاده است، هنگام خروج مى گويد: از زندان كوچك به زندان بزرگى به نام ايران پا مى گذارم.
http://www.alarabiya.net/articles/2012/01/28/191087.html
اما امسال وضع به كلى دگرگون شده است. حتى اگر رسماً در بعضى دواير حكومتى مراسمى برگزار شود، شكاف موجودى كه همين اواخر در بين طرفداران و مخالفان رئيس جمهورى در درون حاكميت يا بازماندگان آن ايجاد شده است، نايى براى هورا كشيدن و رمقى براى شيرينى خوردن و صلوات فرستادن باقى نگذاشته است.
در اين ميان فيلمى مستند با نام "تابستان سبز ايران"، داغ "راى من كجاست" را زنده مى كند. اين فيلم هر چند در جشنواره هاى سينمايى خارج نشان داده مى شود، ولى در شبكه ى اينترنت قابل رؤيت است. لذا بسيارى از افسردگان در ايران را به دوران اميد به موسوى بازمى گرداند.
ايرانيان در حالى امسال به سوى روزهاى انقلاب مى روند، كه براى بسيارى از آنان حتى در درون حكومت روشن شده است كه اگر آخرين انتخابات رياست جمهورى و مراحل بعدى اش بدون آن بگير و ببندها، سركوبها و خونريزيها سپرى مى شد، چه بسا اوضاع بهتر مى شد.
اين فيلم كه تركيبى است از مصاحبه، انيميشن، گزيده ى پيامهاى اينترنتى و ويديوهاى منتشر شده مى باشد، به ماجراى بازگشت احمدى نژاد به كاخ رياست جمهورى و حوادث پس از آن مى پردازد.
فيلم مذكور مى خواهد بگويد كه چگونه سه سال پيش، در تابستان 2009 خيابانها و ميادين شهرهاى بزرگ ايران و بويژه تهران، تظاهرات اعتراض آميز سنگينى را به خود ديد كه به جانبدارى از مير حسين موسوى با نماد سبز به راه افتاد، ولى با حوادثى مثل پايگاه بسيج خيابان آزادى و زندان كهريزك به خاك و خون كشيده شد.
جنبش سبز آن گونه كه اين فيلم نشان مى دهد از اعماق جامعه برخاسته بود و بنيان نظام را تهديد مى كرد، هر چند كه شعارها از "راى من كجاست" شروع شد.
جالب آنكه در اين فيلم مى بينيم نداى شبانه ى"الله اكبر" يكى از راههاى ابراز اعتراض مردم بوده است، و اين يكى از شعارهاى دوران انقلابى بود كه آيت الله خمينى را به وطنش بازگرداند و وظيفه ى بهبود اوضاع را به او سپرد.
جالب تر آنكه اكنون نيز در تداوم همان اعتراضات در منطقه نسبت به خفقان و تك صدايى، فساد ادارى و مالى، شعارهاى بى اساس و عملكرد ويرانگر، مردمى كه در سوريه عليه نظام همدست ايران بپا خاسته اند، نيز، شعار مى دهند: "خدايا خدايا، جز تو كسى نداريم". اين يعنى همان "الله اكبر" ايرانيان در هر دو مرحله ى تاريخ معاصرشان.
فيلم "تابستان سبز ايران" در حالى به نمايش گذاشته مى شود كه مردم ايران سى و سه سال بعد از بهمن 57 با تحريم بانك مركزى شان، محدوديت خريد نفتشان و ممنوعيت مسافرت بعضى از مقاماتشان مواجه اند. انقلاب پس از 33 سال، حكومت دلخواه خود را جايگزين هيجانات و تلاطمات نكرده است. جناحهاى عمده اى از حاكميت بيرون رفته اند و كسانى نيز در درون آن سر ناسازگارى دارند و با خطر حذف از گردونه ى انتخابات مجلس مواجهند.
اين فيلم در زمانى كه بعضى ها به فكر افتاده اند كه انتخابات مساله ساز رياست جمهورى را حذف كنند، چهره هايى همچون خانم شيرين عبادى برنده ى جايزه ى صلح نوبل، محسن كديور از شاگردان منتظرى و خانم شادى صدر (حقوقدان) را نشان مى دهد كه به علل نابسامانى ديگرى اشاره مى كنند.
بيش از سه دهه است كه شاه رفته و امريكا نفوذش را در ايران از دست داده است. لذا ديگر نمى توان تقصيرها را به گردن شاه و امريكا انداخت. اكنون موسوى و كروبى و بسيارى از چهره هاى مهم حاكميت تا افول اصلاحات در حبس و حصر اند. پس نمى توان از وحدت ملى در ايران سخت گفت.
اگر نسلهاى پيش، وعده هاى داده شده را فراموش كرده و يا با خود به گور برده اند، جوانان و نوجوانانى كه "جنبش سبز" را ديده اند و از آرزوها و خواسته هاى خويش آگاهند، با ديدن اين فيلم داغشان تازه مى شود.
در اين فيلم مى بينيم دخترى كه به دليل مشاركت در تظاهرات، أن هم تظاهراتى كه قانون اساسى كشورش به وى اجازه داده است، به زندان افتاده است، هنگام خروج مى گويد: از زندان كوچك به زندان بزرگى به نام ايران پا مى گذارم.
http://www.alarabiya.net/articles/2012/01/28/191087.html
0 comments:
Post a Comment