جرس: نزدیک به هزار روز از بازداشت مجید دری، فعال دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی می گذرد و در طی این مدت از ابتدایی ترین حقوق یک زندانی سیاسی "محروم" بوده است.
در آستانه هزارمین روز بازداشت مجید دری، منور هاشمی مادر دانشجوی محروم از تحصیل دربند به "جرس" می گوید: این عیدی که می آید سومین عیدی است که مجید در پشت میله های زندان باید سال نو را آغاز کند. روزها را شمردم و دو، سه روز دیگر هم هزارمین روز بازداشت مجیدم است. دو سه هفته پیش نامه مرخصی مجید را بردم اما بی هیچ نتیجه ای! مجید دری روز هیجدهم تیرماه سال 88 در منزل خواهرش در قزوین بازداشت شد.
این دانشجوی محروم از تحصیل به اتهامات واهی محاربه، اقدام علیه امنیت ملی و بر هم زدن نظم عمومی در دی ماه همان سال به ده سال زندان محکوم شد که طبق حکم، پنج سال از آن را باید در تبعید بگذراند. این حکم در دادگاه تجدید نظر به شش سال تغییر یافت.
که پنج سال آن به اتهام محاربه بود که مجید دری طی نامه ای اتهام ارتباط با گروهک منافقین است که ما بشدت این را تکذیب کردیم و انزجار خود را اعلام نمود که با هیچ گروهک و حزبی همکاری نداشته است و این یک اتهام دروغین است.
مادر این اسوه دانشجویی با ابراز ناراحتی از تایید حکم او ادامه می دهد: "مشکلات جسمی که داشت همچنان رنجش می دهد اما بیشترین ناراحتی ما و خودش این است که ما اعاده دادرسی داده بودیم بعد از اینکه پرونده دوباره به دادگاه رفت بعد از دو روز دوباره همان حکم را تایید کرد."
گفتنی است، مجید دری در تیرماه سال جاری از دانشگاه علامه طباطبایی اخراج شد. این دانشجوی دربند که از سال 87 تاکنون با تعلیق های پی در پی از سوی کمیته انضباطی دانشگاه علامه مواجه بود، بارها و بارها در تجمعات قبل از انتخابات به احکام خود و دیگر دانشجویان محروم از تحصیل اعتراض کرد. تا اینکه چندی پیش حکم اخراجش از دانشگاه را در زندان به او تحویل دادند.
این دانشجوی محروم از تحصیل زندانی در تبعید، در واکنش به اخراج خود از دانشگاه نوشت که به تازگی نامه اخراجم به دستم رسید و دلیل اخراجم را عدم حضور موجه به مدت چهار ترم عنوان کردند و حق ادامه تحصیلم را گرفتند.
یاد صحبت یکی از مسئولین افتادم که گفته بود زندانهای ایران مثل هتل است شاید به این جهت است پذیرشش زیاد است چیزی حدود سه برابر ظرفیت است قابل توجه قوه قضائیه. امیدوارم زنده باشید و این روزهای شاد و خرم نصیبتان شود. چرا همیشه شادی و هتل از آن ما باشد و شما محروم.
از قدیم گفته اند آسیاب به نوبت! نوبت به شما هم میرسد...شادم که سکوت نکردم که هرچی میخواهید بکنید و سربلندم که در برابرتان سر خم نکردم و در اینجا جا دارد اخراجم را به خودم تبریک بگویم.
خانم هاشمی با محرومیت فرزندش از تمامی حقوق یک زندانی سیاسی خاطر نشان می کند: این در حالی است که با توجه به گذراندن نزدیک به سه سال حق استفاده از آزادی مشروط را دارد که با آن هم "مخالفت" می کنند این از آزادی مشروط و آن هم از مرخصی! علاوه بر اینها الان دو ماه است که ما مجید را نتوانستیم ملاقات کنیم زیرا راه دور است و ملاقات ها را یکبار در ماه کردند.
می گویند اگر دیر به دیر بیایید مدت ملاقات را زیاد می کنند حالا ما دیر به دیر می رویم که حداقل یکی و دوساعت بتوانیم او را ببینیم. حتی برای نامزدی برادرش درخواست دادیم که حداقل یکی دو روز به مجید مرخصی دهند که اینکار را هم نکردند.
دو ماه پیش هم رفتم از مشکلاتمان برایشان گفتم که راه دور است و برای ما سخت است به زندانی نزدیکتر منتقلش کنید و آزادی مشروط هم می تواند استفاده کند که پاسخ دادند هیچکدام را انجام نمی دهیم نه مرخصی، نه آزادی مشروط و نه انتقالش می دهیم هیچکدام! گفتم چرا؟ پاسخ دادند برای اینکه سر حرف خودش ایستاده و کوتاه نیامده است.
او می افزاید: خلاصه بی نتیجه! به آنها همان موقع گفتم پس ما به کجا و به کی مراجعه کنیم تا جواب بدهند؟ ما را تحت فشار می گذارید که مصاحبه نکنیم پس حداقل جواب ما را بدهید. موقع بازداشت مجید هیجده مامور آمدند تا بازداشتش کنند، اما الان یک نفر هم پیدا نمی شود جواب ما را بدهد؟! بخدا اعصابمان خرد است و این سومین عیدی است که مجید در زندان است. هیجده ساعت باید راه را طی کنیم تا او را ببینیم نمی دانم چه کسی باید جوابگوی ما باشد؟
این دانشجوی دربند از درون زندان با روحیه ای محکم و استوار به آینده ای روشن برای ایران و مردم آن امیدوار است و می نویسد: "از ابتدا فریاد زدیم "ما همه با هم هستیم" شعار ما این بود و پیاممان همواره امید بود و تلاش. یأس و دلسردی خواست استبداد است که بر ما مستولی گردد، که در این راه از هیچ کاری دست بردار نیست. اما ما مأیوسشان می کنیم و با ادامه راه سبزمان به سبزی فرداها می اندیشیم..."
مادر مجید دری در پایان بیان می کند: "اصلا حال و حوصله چیدن سفره هفت سین را ندارم اما چون مجید خیلی به این سنت ها پایبند بود و دوست داشت، بخاطر دل او که در پشت میله ها است سفره هفت سین را می چینم و عکس مجیدم را در کنار قرآن بر سر سفره هفت سین می گذارم.
نمی دانید با چه حالی دعای "یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال" را می خوانم. خدایا قسمت می دهم همه عزیزان دربندمان را از زندان رها کن و به آغوش خانواده هایشان بازگردان! نمی دانید چقدر دلتنگ مجیدم دلم برایش تنگ است...( به علت بغض و آه این مادر دلتنگ ادامه گفتگو ناتمام ماند).







0 comments:
Post a Comment